• وبلاگ : حنانه خواهر سيب
  • يادداشت : تمام ماجرا
  • نظرات : 4 خصوصي ، 19 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام حنانه چطوري خوبي .. چه خبر .. قبلنا ميومدي يه سلامي ميكردي و ما يه عليكي ميگفتيم .. ديگه نيستي؟

    بي خي

    راستي از ساجده چه خبر .. ميدوني الان اصلا به خاطر اون اومدم اينجا .. نميدونم چرا هروقت اسم سيب مياد كلي ازخودم خجالت ميكشم .. احساس ميكنم از دست من دلخوره .. شايدم نباشه ولي من فكر ميكنم از دستم ناراحته .. ميتوني ازش با خبرم كني؟

    جواب ما رو كه ديگه نميده .. حداقل تو بگو حالش چطوره؟

    منتظر كامنتش هستم ...

    خودتم بيا ها ... خب؟!